' کوبانی: آنارشیسم عاشقانه‌ای که رستگاری می‌آورد | پرنیان

دکتر وحید طلوعی

 

از صفحات «سال ۲۰۱۴ زیر ذره‌بین» شماره ۲۹ پرنیان

وقتی که دنباله‌های القاعده در حال شکل دادن به هیولای سیاه داعش بودند، وقتی که این شبح شوم سیاه آرام‌آرام روی خاورمیانه سایه می‌انداخت و در صدد برپایی خلافت اسلامی در سرزمین‌های اسلامی پیش از جنگ جهانی اول بود، وقتی که فتح بزرگ داعش در موصل شکل گرفت و در این میان همه فقط نگاه می‌کردند، نگاه می‌کردند و نمی‌دیدند سرهای بریده‌ای را که در میانۀ میدان‌های شهرها و روستاها به نمایش درمی‌آمدند و نمی‌دیدند احیای برده‌داری و برده‌فروشی را و نمی‌دیدند فروش روستاها و زمین‌های مغلوبان را و نمی‌دیدند جوی خون را و غارت یک‌ونیم میلیارد دلاری را که داعش را به ثروتمندترین گروه پیکارجوی جهان بدل کرد، و وقتی که داعش پانزده‌هزار نفری با پیوستن انبوه کثافات کشورهای غربی که فانتزی‌های جنسی و رویاهای کشتارشان را در خاورمیانۀ داعش می‌جستند و با پول برخی کشورهای منطقه و غیر آن و بلاهت افراد و به ضرب سرنیزه و شمشیر به پنجاه‌ هزار نفر رسید، و وقتی تکفیری‌ها حتی در تهران و قم هم پیدا و دستگیر شدند و قیافۀ هول‌انگیز ابوبکر البغدادی نمایان شد و وقتی داعش از موصل به کردستان سوریه بازگشت تا کار را یکسره کند و کوه‌ شنگال و روستاهای آن را گرفت، ایزدی‌ها را کشت، زنانشان را به اسارت گرفت و پس از تجاوز در بازار فروخت، و کودکان در کوه‌ها زیر تیغ آفتاب کور شدند، و مادران در ستیغ‌ها خون گریه کردند، و شمار کشتگان روزبه‌روز افزون شد، و وقتی که سیاست‌مداران و سازمان‌های جهانی لبخند می‌زدند و همه‌چیز از دست رفته می‌نمود، بزرگ‌ترین واقعۀ همیشه‌ها شکل گرفت: کوبانی.

سربرآوردن کوبانی از میانۀ وحشیگری بی‌پایان داعش استعاره‌ای بود که امید را برای همیشه معنا کرد. اکنون کوبانی بیش از سه ماه است که در برابر اژدهایی ایستاده است که آمده است که بماند و گسترده شود که به رنگ سیاه وحشت‌افزا همه‌جا می‌نویسد: «باقیه و تتمدد» و کوبانی این شهوت گسترش را سرکوب کرده است، همان‌گونه که آرزوی بهشت رفتن بسیاری از خون‌خواران داعش را به یأسی فجیع بدل کرده است؛ اگر جنگجویی داعشی به دست زنی کشته شود دروازه‌های بهشت به رویش بسته می‌شود و در کوبانی زنان بر علیه داعش می‌جنگند.

زنان پیشمرگه کرد آبروی داعش را برده‌اند و اعتباری برای انسانیت خریده‌اند. فراتر از آن، زنان کوبانی تمامی مناسبات جنسیتی در خاورمیانه را به هم زده‌اند، زنانی که از ضعیفه و متعه بدل به جنگجویانی هم‌تراز مردان و برتر از آنان بدل شده‌اند و سازمانی یافته‌اند که در آن زندگی و پیکار برای زندگی جریان دارد. این هم‌ترازی زنان و مردان پیامد بازسازمان‌یابی کردها در جریان تغییراتی است که در مبانی سیاسی آنها واقع شد که رویای برپایی دولت مستقل خلق کرد در پ‌ک‌ک را کنار گذاشت و در قالبی جدید به دنبال فراگذشتن از دولت بر مبنایی آنارشیستی برآمد.

این مبنا که در آثار عبدالله اوجالان فراهم آمده بود آزادسازی زنان را از نگرش جنسیتی و ناموسی از اولویت‌های خود قرار داده است، چرا که «از نظر اوجالان، «زن آزادشده جامعۀ آزادشده است. جامعۀ آزادشده نیز ملت دموکراتیک است.» این به معنای تلاش برای غلبه بر نگاه‌های رایج جنسیتی و مبتنی بر زاد و ولد بین مردان و زنان است. اوجالان اهمیت آزاد شدن زنان را به حدی می‌داند که جایی می‌گوید: «می‌گویند کارگران ستمدیده، دنیا را نجات خواهند داد، اما من می‌گویم دنیا را زنان نجات خواهند داد.»»[i]

و کوبانی نشان داده است که زنان نجات‌‌دهندگان دنیایی خواهند بود که درحالی‌که از تلویزیون‌‌ها به پرواز اف-۱۸های امریکایی بر فراز موصل برای حمایت از منافع امریکا در عراق می‌‌نگرد زنان و کودکان در بازارهایی در همان شهر خریدوفروش می‌شوند؛ زنان نجات‌‌دهندگان دنیایی خواهند بود که در آن راه بر کمک به پیشمرگه‌‌های کرد بسته می‌‌شود؛ دویست‌‌هزار کرد آواره در میانۀ کشورهایی که نمی‌‌خواهندشان سرگردان‌‌اند و فاصلۀ کوبانی تا ترکیه دو کیلومتر است و ارتش مجهز ترکیه از ورای این دو کیلومتر کوبانی را می‌‌دید که چگونه در انبوهۀ دود و خون فرو می‌‌رفت و ایستاده بود که مبادا کمک به کوبانی کمک به پ‌‌ک‌‌ک به حساب آید؛ دنیایی که در آن کرد بودن بی‌‌وطنی است و ترا به پاره‌‌ای گوشت برهنه در برابر دهانۀ هر اسلحه‌‌ای بدل می‌‌کند که خواه ایدئولوژی افراطی سلفی آن را در دست داشته باشد یا گفتار درهم‌‌کوبندۀ دولت‌‌ملت، نتیجه یکی است؛ دنیایی که هجوم اخبار ذهن را بی‌‌سیرت می‌‌کند و فراموشی مطلق در یگانه‌‌انگاری خبرها زاده می‌‌شود؛ زنان کوبانی برخاسته‌‌اند که چنین دنیای عفنی را نجات دهند و این کار را با شعلۀ امیدی که در کوهستان‌‌ها افروخته‌‌اند آغاز کرده‌‌اند.

از سوی دیگر، کوبانی نشان داد که چگونه چشم‌‌آبی‌‌های خسته از هاکی و فوتبال امریکایی و بوسه‌‌های فرانسوی و سکس آلمانی چطور جایی پیدا کرده‌‌اند که در آن زندگی از گونه‌‌ای دیگر را تجربه کنند، با دختران نه‌‌سالۀ معصوم ایزدی و کرد و شیعه همخوابه شوند و با شمشیر سر ببرند و برای دولت‌ها متبوع‌شان این دلهره را علم کنند که بعد برگشتن این بربرها با آنها چه کنند و این همه یعنی ملال در جوامع سرمایه‌‌داری خودش را جایی خالی خواهد کرد که در بدبینانه‌‌ترین حالت فراهم‌‌آورده دولت‌‌های سرمایه‌‌داری است.

دوستی در ابتدای ظهور هیولای داعش می‌‌گفت که پیوستن غربی‌‌ها به داعش او را یاد زنگ‌‌ها برای که به صدا در می‌‌آیند، اثر همینگوی، و داستان جمع کردن کمونیست‌‌های اروپا در اسپانیا می‌‌اندازد که یک‌‌باره همه را به کام مرگ فرستادند. شاید جهادی‌‌های بالقوه و بالفعل غرب را برای همین منظور از راه‌‌های پنهان و آشکار به سوریه و عراق می‌‌رسانند که از شرشان خلاص شوند و این هیبت جرار پنجاه هزار نفری که دولتش را مستقر کرده است و سکه به نام خلیفه‌‌اش زده است و پرچمش را برافراشته و دستگاه و دیوان به راه انداخته با همین رانده‌‌شده‌‌های از غرب قوت بیشتری گرفته است. و کوبانی در برابر اینها همه ایستاده است، در برابر ملال زندگی روزمرۀ غربی که حاصل سرمایه‌‌داری است و در برابر عقلانیت افسرده‌‌ای که غرب را از دل وحشی‌گری با شمشیر و نیزه به جنایت با بمب و گلوله رسانده است. کوبانی در برابر اینها ایستاده است تا نماد مقاومت را در دل بیهودگی احیا کند.

«چیزهایی هست که امیدواری می‌‌دهد؛ اول اینکه آیین‌‌های کهن و نیز فضای روشنفکری کوردستان از دهه‌‌ها پیش سدی در برابر توفان جهنمی بنیادگرایی و بربریت بوده. و هنوز هم هست. مردم کورد به سرخوشی و حقیقت شادمانی گرایش دارند و آن را همچون یک آیین در تاریک‌‌ترین شب‌‌ها هم به جا می‌‌آورند. در سردترین شب‌‌ها. آن‌‌ها پیش و بیش از هر چیز از روح تراژیک داعشی‌‌ها ترسیده‌‌اند که یادآور همۀ انفال‌‌های تاریخ است.»[ii] کوبانی بزرگ‌‌‌ترین واقعۀ زمانۀ ماست، امیدی که می‌‌‌درخشد و می‌‌‌بینی که برای کمک به آن کاری نمی‌‌‌توان کرد، چرا که دولت‌‌‌ها مردمان‌شان را، انسان را و انسانیت را نمایندگی نمی‌‌‌کنند، چرا که در ترکیه تظاهرات در حمایت از کوبانی بیش از بیست کشته داشت، چرا که تظاهرات در جهان فقط خندۀ بلاهت سیاست‌مداران را بر چهره‌‌‌های‌شان پهن‌‌‌تر کرد و اگر کوبانی در زیر انبوه مزخرفاتی که رسانه‌‌‌ها در مغزها فرو می‌‌‌کنند از یادها نرود، شیوۀ دیگری از زیستن را نشان خواهد داد، شیوۀ دیگری از حیات جمعی را که در آن «هر انسان برای هر انسان برادری است»[iii] و در آن، «ته‌نیا ئه‌وین رزگار ده‌کات / تنها عشق رستگار می‌کند.»[iv] کوبانی خجسته‌ترین واقعه است.

[i] برای اطلاع مفصل از سویه‌های پنهان در تبارشناسی پدیدۀ کوبانی بنگرید به بهرنگ صدیقی، «از اوجالان تا بوکچین یا قصۀ کوبانی از کجا آغاز شد؟» در

http://meidaan.com/archive/3950

نقل قول اینجا نیز از همین‌جاست.

[ii] از دیوار فیس­بوک فرهاد گوران در ۲۹ اوت ۲۰۱۴٫

[iii] از شاملو.

[iv] این را گویا مبارزی جان‌باخته در کوبانی بر دیواری نوشته است.

 

سربرآوردن کوبانی از میانۀ وحشیگری بیپایان داعش استعارهای بود که امید را برای همیشه معنا کرد

 

دوستی در ابتدای ظهور هیولای داعش می‌‌گفت که پیوستن غربی‌‌ها به داعش او را یاد زنگ‌‌ها برای که به صدا در می‌‌آیند، اثر همینگوی، و داستان جمع کردن کمونیست‌‌های اروپا در اسپانیا می‌‌اندازد که یک‌‌باره همه را به کام مرگ فرستادند

به اشتراک بگذارید

درباره نویسنده

(2) دیدگاه خوانندگان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 

مهاجرت به کانادا | مهاجرت به آمریکا | گرین کارت آمریکا | مهاجرت از طریق سرمایه گذاری | مهاجرت نیروی کار | اقامت کانادا | اقامت آمریکا | دانمارک | مهاجرت به دانمارک | تحصیل در کانادا | تحصیل در آمریکا | نرخ ارز | مهاجرت به کانادا | ماهنامه پرنیان