موسم انتخابات مهم انتاریو رسیده است. این روزها کارتهای ثبت نام رای، یک به یک به در خانههای آن دسته از ساکنان استان که میتوانند رای دهند میرسد تا به آنها یادآوری کند که ششم اکتبر روز مهمی برای این استان است؛ روزی که حق شرکت در انتخابات با مسئولیت انتخاب کردن همراه میشود.
چه خوب زمانیست وقت انتخابات که احزاب فرصت میکنند درباره برنامههای خود بگویند، نقاط ضعف رقیبان را به ما یادآوری کنند و از آنچه خود در چنته دارند خبر دهند؛ که قرار است آن وعدههای زیبا در کدام بستر شکل بگیرد، که با دمخروسها و پای بوقلمونها چه خواهند کرد، که قرار است چه کسانی را نمایندگی کنند؛ ما را یا دوستان را؟
چه خوب زمانیست وقت انتخابات که به هوشیاران ما یادآوری میکند در میان احزاب دنبال آن گروهی باشیم که در تمام چهار سال آینده و چهارسالهای قبل و بعد، ما را و طبقه اجتماعی ما را نمایندگی کند؛ که ورای شعارهای دهانپرکن کدام طبقه از پیروزیاش کف خواهند زد. عجیب است کسی که با من از یک طیف و طبقه (طبقه متوسط) است با دغدغههایی در ارتباط با فرهنگ و زبان و اندیشه مشخص، به گروهی رای میدهد که دهههاست نشان داده نماینده طبقه فرادستی با اندیشههای سخت شده درباره دینی خاص، زبانی خاص، نژادی خاص و گذشتهای خاص است. اینکه همه اینها را ببینی و فقط به شعاری که امروز گفته میشود بدون اینکه فردای تاریک پس از تحقق آن شعار پرسیده شود واقعا جای تعجب دارد.
سخن من در اینجا این نیست که به این حزب یا آن حزب رای دهید. این انتخاب، نیاز به تجسس فردی دارد اما قبل از هر چیز معتقدم باید رای دهیم خصوصا امروز که میدانیم تاثیر رای دادنمان چون گذشته تاریخیمان نیست؛ میدانیم که هر چند نمایندگان این احزاب انسانهای خطاکار متوسطی چون ما هستند اما طبع دموکراسی، حکومت متوسطها بر متوسطهاست؛ این امکان همیشگی جابجایی صاحبمنصبان است که در آنها انگیزه بهتر بودن را فراهم میآورد و البته هیچگاه به حکومتی بدون نقص نخواهد انجامید. اگر امروز رای ندهیم کسانی دیگر آن کار را خواهند کرد اما معلوم نیست که آن کسان دیگر با ما همدرد و همنظر باشند و این شرکت نکردن ما عملا به اینجا ختم خواهد شد که آنان که مطلوب دیگرانی غیر از ما هستند بر ما مسلط شوند و حداقل برای ۴ سال زندگی ما را به سمتی ببرند که مطلوب ما نیست و فقط هزینههایش به ما میرسد. اما اگر رای بدهیم، حتی اگر آنانی پیروز شوند که نماینده و دلخواه ما نیستند، حداقل وزن رای ما را احساس خواهند کرد و به گاه تصمیمگیری در مسائل مهم به یاد خواهند داشت که روزی دیگر خواهد رسید و دستی بالای دستی.
نکته دیگر اینکه احساسی و عکسالعملی رای ندهیم که بسیاری از ما چنین میکنیم و بعد چوبش را میخوریم. ببینیم که منطق و استدلال طرفین چیست، کارنامه گذشتهاشان چگونه بوده و فردای پیروزی از کدام دنده برخواهند خاست. بیش از همه ببینیم که در مورد مهاجران چه فکر میکنند و با آنان چگونه برخورد میکنند.
و نکته آخر اینکه ما برای ایرانیانی که چون من ساکن ریچموندهیل هستند، انتخاب مجدد آقای دکتر رضا مریدی اهمیتی بس فراتر از این دارد که او در کنار پرچم کدام حزب عکس میگیرد. میدانم که عدهای به اعتراض خواهند گفت که نمایندگان در مجالس استانی و فدرال تابع رای و نظر احزابشان هستند اما این دوستان چند نکته را به فراموشی میسپارند.
اول اینکه نماینده، صرف نظر از نظرات حزبش، دارای امکانات و اختیاراتی است که میزان بکارگیری آن امکانات به تواناییها و انگیزههای خود او بازمیگردد و در همینجاهاست که حضور یک ایرانی در مجلس مهم انتاریو میتواند به کار جامعه جوان و نامنسجم ایرانیان کانادا بیاید. انصافا دکتر مریدی در این ۴ سال در استفاده از این امکانات، توان و تلاش زیادی نشان داد و توانست نماینده خوبی برای جامعه ایرانیان باشد.
نکته دوم اینکه همانطور که نمایندگان، مترجمان و حاملان رای و نظر حزبشان هستند، میتوانند در رای و نظر حزب هم تاثیر بگذارند. دکتر مریدی در موارد بسیاری انتقال دهنده نگرانیها، دغدغهها و علایق جامعه ما به سیاستمداران کانادایی بوده و اگر جامعه ما وی را نداشت قطعا خیلی از این پیامها منتقل نمیشد.
اما مهمترین نکته این است که اگر قرار است جامعه ایرانی انسجام بگیرد، نقشهای مهمتری در آینده کانادا بازی کند و فرزندانش را برای پذیرش مسئولیتهای مهمتر تربیت و آماده کند وظیفه دارد که این پیشقراولان عرصه سیاست را حفظ کند و تا زمانیکه ورود ایرانیان به مجالس و محافل تصمیمگیری سیاسی و اجتماعی کانادا به امری عادی تبدیل نشده اجازه ندهد که مریدیها و خدیرها در کش و قوس نزاعهای احزاب قربانی شوند. برای جامعه ما این سرمایهها مهم هستند و جامعه ما هم هنوز آن قدر رشد نکرده که دهها نفر چون اینان در نوبت داشته باشد. آن معدودی هم که به چنین ظرفیتی دست پیدا میکنند باید از طریق امکانات مالی، انسانی و رسانهای این جامعه به نفرات قبلی اضافه شوند چون هنوز تعداد چنین افرادی فاصله زیادی با پتانسیلهای این جامعه دارد. بر همین اساس است که معتقدم آن دسته از ایرانیان ساکن ریچموندهیل که میتوانند رای دهند صرفنظر از اینکه چقدر موافق یا مخالف این حزب و آن حزب هستند میبایست به دکتر مریدی رای دهند و آنها هم که ساکن این شهر نیستند اما دوستانی در این منطقه دارند آنها را تشویق کنند تا به مریدی رای دهند. این فرصتی است که خیلی از ما تا از دستش ندهیم متوجه اهمیتش نمیشویم و البته شخصا آرزو میکنم با پیروزی مجدد ایشان، هرگز به چنین معرفتی دست نیابیم!