' ماجرای فورد: پرسشهایی در پاسخ به یک پرسش | پرنیان
دیدگاه ها و سیاست روز — 06 ژانویه 2014

دکتر وحید طلوعی

افتضاحات شهردار تورنتو که در سطح گسترده‌ای در رسانه‌های جهان بازتاب یافت از پشتیبانی طرفداران فورد خیلی نکاست تا حدی که وی مصمم است در انتخابات آینده، اگر مشکل قانونی برایش پیش نیاید شرکت کند و برادرش هم به عنوان بزرگ‌ترین حامی‌اش قصد دارد در انتخابات پارلمان کاندید شود. سوال این است که چرا به‌رغم چنین وضعیتی هنوز پشتیبانی قابل‌ توجهی از سوی بخشی از افکار عمومی از خانواده فورد می‌شود. دکتر وحید طلوعی نگاهی کرده به این پرسش.

اگر درست باشد که می‌گویند مردم بعد از شنیدن آنچه افتضاحات و رسوایی‌های راب فورد نامیده شده است هنوز به او اقبال می‌کنند یا میزان این اقبال بیشتر هم شده است، باید به دنبال پاسخی برای چرایی آن بود. برای این پاسخ نیاز به بررسی‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی است، اما تا آن زمان به نظر می‌رسد که می‌توان احتمالاتی را در نظر گرفت که چرا مردم تورنتو راب فورد را دوست دارند و حتی از وقتی که او بار ننگ‌های خویش را بر دوش گرفته است دوست‌ترش دارند.

۱- سارتر در نمایشنامۀ دست‌های آلوده شخصیتی با نام هوگو آفریده است که از سوی حزب مأمور ترور شخصیتی شده است که پیش از آن هوگو در مقام منشی به دفتر کارش نفوذ کرده است. هوگو در برابر عملی که حزب از او خواسته است مردد شده است و از آن تمرد می‌کند، اما امری شخصی– و آن اینکه زنش را که با او دچار مشکل جنسی است در آغوش رئیسش می‌بیند –او را به قتل او نیز سوق می‌دهد و امر شخصی به امر سیاسی بدل می‌شود. در این بزنگاه، که او در زندان است، حزب از او قهرمان دلخواه خود را می‌سازد و هوگو خود با دلهره‌های وجودی‌اش بر جا می‌ماند. این نمونه‌ای از خوانش امری شخصی است، وقتی قرار است فرد و تصمیمات و انگیزه‌های او را حذف کنیم و عمل او را به صورتی که می‌خواهیم تفسیر، و بر طبل نتایج حاصل از عمل نیز بکوبیم. این به گمانم در نقطۀ مقابل فهم تبدیل امر شخصی به امر سیاسی از سوی نگرۀ زنانه‌باورانه (فمینیستی) است که فرد را به واسطۀ شخص‌بودگی‌اش به عمل فرامی‌خواند. در اینجا اما، دیگران و نه خود فرد او را در جایگاهی قرار می‌دهند که سیاسی‌اش می‌کند. آیا مردم به این منظر توجه دارند و می‌دانند که خلقیات فردی و رفتارهای انسانی افراد در اینگونه موارد معمولاً از سوی کسی به عرصۀ همگانی کشیده می‌شود که از تولید وضعیت تازه سودی می‌برد؟

۲- برای کسانی که بین تخصص و تعهد رابطه‌ای لازم و ملزوم می‌بینند و به واسطۀ آن به دنبال آن هستند که هر متخصص، لابد و الا باید متعهد باشد، لاجرم حوزۀ اعمال فردی نیز به حوزۀ کاری فرد کشیده می‌شود. بحث فعلی بر سر «آشکار بودن فسق» نیست، بر سر «آشکار کردن فسق» است، والا بسیاری از دست‌اندرکاران استیضاح فورد در پاسخ به پرسش او که آیا چنان که می‌نمایند هستند، سکوت اختیار کردند. آیا مردم پذیرفته‌اند که سرک کشیدن به حوزۀ فردی و خصوصی برای برساختن یا آوار کردن شخصیت اجتماعی و حرفه‌ای به صورتی که در خصوص فورد صورت گرفت نارواست؟

۳- همه از معادلات پشت پردۀ سیاست باخبرند، معادلات و معاملاتی که، چه وجود داشته باشند و چه وجود نداشته باشند، بر فهم افراد جامعه از رفتارهای سیاسی اثر می‌گذارد. این معادلات – اگر بپذیریم که در جهان سیاست همه‌چیز رو نیست – گاه کسانی را که در معرض حمله قرار گرفته‌اند، از اتهام در افواه معاف می‌دارند. چه بسیار کسان که می‌دانند سیاستمدار محبوبشان به خطا رفته است و بدی کرده است، ولی در هنگامی که طشت رسوایی او از بام می‌افتد و دعوایی درگرفته علنی می‌شود، همین معادلات پشت پرده است که به داد می‌رسند و طرف را از اتهام مبرا می‌سازند. خطاها در این وضعیت بزرگنمایی از سوی رقبا پنداشته می‌شود، ضعف‌ها نشانۀ عمل نابهنگام دانسته می‌شود و اگر مجالی باشد، گاه حتی متهم امروز به شهید و مظلوم فردا نیز بدل می‌شود. آیا مردم تورنتو، لااقل آن دسته که هنوز فورد را دوست دارند، به این معتقدند که او در وضعیتی است که محل معامله قرار گرفته است؟

۴- مردم در زندگی روزمره خود همه با آن دست کارهایی که فورد کرده است مشترک‌اند، اگر نیستند دور و دیر نبوده است که یا خود این کارها را کرده‌اند یا دیگرانی که دوستشان داشته‌اند کرده‌اند، بستگی دارد که آن کارها چقدر خلاف عرف خوانده شوند. همه ما دزدانه سیگاری گیرانده‌ایم، دزدانه ویشگونی گرفته‌ایم، شوخی نابه‌جایی کرده‌ایم، عصبانی شده‌ایم و حرف‌های بد زده‌ایم و اینها همه را زندگی دانسته‌ایم و از کنارش گذشته‌ایم. زندگی را به پیش برده‌ایم و در عین حال از مسیر عرف خارج نشده‌ایم و دوست هم نداشته‌ایم که اطرافیان‌مان و دوستان‌مان و جامعه‌مان بدین سبب‌ها طردمان کنند یا آن را به همۀ ابعاد زندگی ما بگسترند. آیا مردم در فورد کسی مثل خودشان را دیده‌اند که در زندگی روزمره‌اش به راستی زندگی می‌کند و همین او را مقبول آنها ساخته است؟

۵- برخی می‌گویند راب فورد نماینده شهر است و اصلاً درست نیست که نماینده شهر چنین تصویری از شهر را بازنماید و البته خود فورد هم می‌گوید که به سبب اینکه منتخب مردم است از کارش کنار نمی‌رود. در اینجا تفاوت ظریفی در دریافت از «نمایندگی» وجود دارد. گروه مخالفان، راب فورد را نماینده یا بهتر بگوییم بازنمایانندۀ مردم شهر می‌دانند، در این صورت جهان چه خواهد اندیشید درباره شهری مثل تورنتو که شهردار نماینده‌اش چنین رفتار ناشایست و اخلاق خبیث داشته باشد، اما در سوی دیگر تعریف دیگری از نمایندگی نیز متصور است و آن کارگزاری است. مردم کسی را به نمایندگی – یا چنان که در اوایل پیدایش مجلس در ایران می‌گفتند: وکیل – خود برمی‌گزینند تا از سوی ایشان در امری که او را برگزیده‌اند کار کند و از جانب ایشان  در این زمینه وکالت دارد. با این تعریف، دیگر لازم نیست که نماینده بازنمای مردم باشد، که اصولاً هم ناممکن است، و به گمانی فورد هم بر همین تعریف پا می‌فشارد و بر همین اساس می‌گوید من در وظیفۀ خود کوتاهی نکرده‌ام و بنابراین پا پس نمی‌کشم و اصرار دارد که اگر کسی می‌تواند خلاف مالی یا کاری او را ثابت کند. فارغ از این که آیا او در این زمینه دامنی پاک دارد یا وضع حساب و کتابش هم مثل وضع رفتارش است، می‌شود پرسید آیا مردم از شهردارشان فقط این را می‌خواهند که خوب کار کند و چنان که خودش می‌گوید پول مالیات‌دهندگان را حیف و میل نکند و به هدر ندهد و کارها را به روال بیندازد و می‌اندیشند که فورد نیز چنین کرده است که هیچ‌کس دربارۀ کارنامه‌اش حرفی نمی‌زند؟

۶- خوراک‌رسانی به رسانه‌ها پایان ندارد و البته در همین خوراک‌رسانی‌هاست که خوراک‌های پیشین از دهن می‌افتند. در موجاموج خبرهای فراوانی که به داستان‌های رسانه‌ای بدل می‌شوند، می‌توان گفت که تقریباً هیچ خبری اهمیت ندارد. هنوز از یک خبر نجسته، به دام خبری دیگر می‌افتیم و در این پیامدهای پیش‌رونده اصل خبرها گم می‌شوند. آیا مردم نیز گمان می‌کنند آنچه پیش آمد هیاهویی خبری برای رسانه‌ها بود که به زودی فروکش می‌کند و بر این اساس می‌دانند که در بر همان پاشنه می‌چرخد و «حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود»؟

۷- دیر زمانی است که گروه‌های مرجع برای مردم دیگرگون شده‌اند. دیگر گمان ساده است که بپنداریم هنوز دانشمندان و پژوهندگان و پاک‌دینان آنهایند که مردم الگوی خویش قرار می‌دهند. دیگر دیر زمانی است که جای آنان را هنرپیشه‌ها و ستارگان موسیقی و ورزشکاران گرفته‌اند و همه می‌دانیم که در پی هر یک نیز چه رفتارهای ناشایست و کارهای ناپسند و همۀ آنچه که فورد کرده و نکرده است، رو شده و بدان معروف و مشهور شده‌اند. در چنین زمانه‌ای، وقتی مصرف مواد و الکل و بداخلاقی و بی‌پروایی از آنها که ما و فرزندان‌مان الگوی‌شان قرار داده‌ایم دور از ذهن نیست، آیا مردم می‌اندیشند که چنین رفتارهایی از شخصیت‌های سیاسی و اداری‌شان هم بعید نیست و بدین سبب فورد را به همین صورت که هست پذیرفته‌اند؟

۸- راه ساده‌تر اما شاید این باشد که بگوییم مردم نمی‌دانند، نمی‌فهمند و گول خورده‌اند یا درگیر احساساتی شده‌اند که فورد و برادرش با به کار بردن «مردی نبود فتاده را پای زدن» در مصاحبه با رسانه‌هایی چون سی‌بی‌سی برانگیخته‌اند. شاید ساده‌تر باشد که بگوییم مردم خام شده‌اند، اما تا آن وقت که تحقیقات جامع و مانعی صورت گیرد شاید بهتر باشد از پاک‌اندیشی خودمان دست برداریم و به صورتی دیگر به علاقۀ مردم به فورد بیندیشیم.

این مطلب در هفدهمین شماره ماهنامه پرنیان انعکاس یافته است.

به اشتراک بگذارید

درباره نویسنده

(0) دیدگاه خوانندگان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 

مهاجرت به کانادا | مهاجرت به آمریکا | گرین کارت آمریکا | مهاجرت از طریق سرمایه گذاری | مهاجرت نیروی کار | اقامت کانادا | اقامت آمریکا | دانمارک | مهاجرت به دانمارک | تحصیل در کانادا | تحصیل در آمریکا | نرخ ارز | مهاجرت به کانادا | ماهنامه پرنیان