در سوگ حمید سمندریان
او که در نهم اردیبهشت ۱۳۱۰ در تهران زاده شد، حمید سمندریان، در روز پنجشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۱ در سن ۸۱ سالگی به علت عوارض ناشی از بیماری سرطان کبد در منزل خود، در کنار همسر باوفا و هنرمندش هما روستا درگذشت.
سمندریان به گفته صفحه معرفیاش در ویکیپدیا، «فعالیت تئاتریش را حین تحصیل در دورهٔ متوسطه آغاز کرد. او در کلاسهای تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی شرکت کرده است که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره میشد. سمندریان همچنین ویلون مینواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوافنون بود.»
اما اینکه او اینچنین غرق در دنیای نمایش شد را باید از عوارض تحصیل در اروپا خصوصا آلمان دانست یعنی جایی که «دورهٔ مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند اما بعد از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ وارد شد. سمندریان که در آلمان به جای مهندسی تأسیسات سر از کلاسهای مارکس راینهارت درآورده بود، بعدها به مؤسسهٔ ادوارد مارکس میپیوندد که در آنجا تئاتر را به طور جدیتر میآموزد.»
شش سال فراگیری مبانی تئاتر به صورت آکادمیک تحت آموزش یکی از استادان برجستهٔ این هنر در آن زمان که با فراگیری اصول بازیگری و کارگردانی همراه بود از سمندریان هنرمندی چند وجهی ساخت که در عین داشتن قدرت تحلیلی بالا برای درک نمایشهای فلسفی پیچیده، به فنون اجرایی هم اشراف پیدا کرده بود.
در بازگشت به ایران در اواخر دهه ۳۰ که به دعوت اداره هنرهای نمایشی دراماتیک اداره کل هنرهای زیبا انجام شد ابتدا یک کار تلویزیونی انجام داد و سپس نمایشنامه «دوزخ» ژان پل سارتر را در تالار نوبنیاد این اداره کل به روی صحنه برد. این تازه اوائل دهه ۴۰ بود و زمانی که انواع هنرهای مدرن در ایران در حال رشد و پیشرفت بودند. همزمان در تاسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک و سپس راهاندازی دانشکده تئاتر دانشگاه تهران هم دست داشت و تدریس و آموزش هنر تا واپسین روزهای عمر بخشی از فعالیتهای هنری او را به خود اختصاص میدادند.
به همین طریق بود که سه نسل از هنرآموختهگان عرصه تئاتر کشور از جمله عزتالله انتظامی، گوهر خیراندیش، رضا کیانیان، میکاییل شهرستانی، احمد آقالو، کیومرث مرادی، پرویز پورحسینی، گلاب آدینه، مهدی و ناصر هاشمی از جمله دانش آموختگان همین کلاسها هستند.
«پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در پی انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاهها از بسیاری از استادان، حمید سمندریان نیز به دلیل سوءظن به گرایش به کمونیسم به دلیل ترجمه «دایره گچی قفقازی» از فعالیت دانشگاهی منع شد. در نتیجه سمندریان به ناچار رستورانی باز کرد تا خودش و چند نفر از دانشجویانش اگر نه از طریق تئاتر، بلکه از راهی شرافتمندانه زندگی کنند. پس از مدتی با وساطت شاگرد سابق وی، بهروز غریبپور که در آن دوران مورد وثوق بعضی از کسانی بود که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد شده بودند از این اتهام تبرئه شده و قرار شد سمندریان به دانشکدهٔ هنرهای زیبا برگردد.» سپس در دهه ۱۳۷۰ او با راهاندازی گروه نمایش دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران و سپس آموزشگاه آزاد بازیگری و کارگردانی خود، مجددا در عرصه آموزشی فعالیت جدی یافت.
اگر چه نهادهای رسمی از آن تاریخ به بعد با او مدارا کردند اما هیچگاه بسان گذشته نتوانست با راحتی به اجرای آنچه میپسندید بپردازد و بین کارهایش فاصله میافتاد کما اینکه اجرای گالیله (برتولد برشت) که سمندریان آن را وصیتنامه هنریاش میخواند و از دهه ۱۳۶۰ علاقهمند به اجرایش بود، به رغم قولهای فراوان مسئولین تا پایان عمر عملی نشد. با این حال سمندریان در تمام دوران پربار هنری خود، علاوه بر تربیت دهها هنرمند عرصه نمایش با ترجمه و اجرای نمایشنامههای آلمانی خصوصا کارهای دورنمات، فریش، برشت و سارتر تاثیر بهسزایی در معرفی سبکهای جدید اجرایی به تماشاگران و اهالی تئاتر ایران داشت. وی البته بههیچوجه با اجرای نمایشنامههای ایرانی موافق نبود و به باور او «هر نوع تلاش برای به صحنه بردن نمایشنامهای ایرانی، یکسر بیهوده بود.»
سمندریان یک بار هم کارگردانی سینما را با فیلم «همه وسوسههای زمین» با بازی رضا کیانیان و هما روستا تجربه کرد که اثر موفقی از کار در نیامد.
عزتالله انتظامی، پیشکسوت بازیگری در ایران و از شاگردان سمندریان در مراسم تدفین وی گفت: «او نیم قرن در دانشگاه تدریس کرد که حاصلش تربیت بهترین هنرمندان سینما و تئاترامروز ایران بود که بسیاری از آنان امروز اینجا حضور دارند. من هم یکی از شاگردانش در دانشکده هنرهای زیبا بودم که در پایان دوره تحصیل، در نمایش «کرگدن» با کارگردانی او بازی کردم.»
اما سخن نهایی سمندریان از جنس دیگری از زبان همسرش هما روستا بیان شد: «حمید سمندریان در آخرین روزهای عمرش وصیتی به من کرد و گفت که همیشه همه شما را با تمام بدیها و خوبیها دوست داشته و من را نصیحت کرد که همین کار را بکنم.» او به نقل از سمندریان افزود: «دشمنان من زیاد بودند اما وقتی به من نزدیک شدند و دیدند که من آنها را دوست دارم آنها نیز با من دوستی کردند. پس شما نیز تا میتوانید به هم خوبی کنید.»
جدول اجراهای صحنهای استاد حمید سمندریان
نمایش |
نویسنده |
سال اجرا |
سالن |
بازیگران |
۱۳۴۱ |
تالار ادارهٔ کل هنرهای زیبای ایران |
جمیله شیخی، رکنالدین خسروی، پرویز کاردان، عزت پریان |
||
۱۳۴۲ |
جمیله شیخی، محمدعلی کشاورز، عباس غفوریان، اسماعیل دادفر، عزت پریان |
|||
۱۳۴۲ و ۱۳۵۷ |
محمدعلی کشاورز، منوچهر فرید، پرویز فنیزاده، اسماعیل محرابی، پری صابری، جمشید مشایخی، ایرج راد |
|||
۱۳۴۲ |
پرویز فنیزاده، شهلا ریاحی، پری صابری، عباس مغفوریان |
|||
۱۳۴۳ |
محمدعلی کشاورز، پرویز فنیزاده، اسماعیل محرابی، مسعود فقیه، شکوه نجمآبادی، سعید پورصمیمی |
|||
۱۳۴۳ |
پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، محمدعلی کشاورز، محمد حفاظی، شکوه نجمآبادی، عصمت صفوی |
|||
۱۳۴۴ |
پرویز صیاد، محمد گودرزی، محمد حفاظی، ثریا قاسمی، عباس یوسفیانی، سیروس ابراهیمزاده، فریده صابری |
|||
۱۳۴۶ |
سعید پورصمیمی، ثریا قاسمی، محمدعلی کشاورز، منوچهر فرید، پرویز پورحسینی، جمیله شیخی، اسماعیل دادفر، جمشید مشایخی، منوچهر فرید، پری امیرحمزه، اسفندیار شهیدی |
|||
۱۳۴۸ |
اکبر زنجانپور، سوسن تسلیمی، خسرو فرحزادی، اسماعیل دادفر، پروین دولتشاهی |
|||
۱۳۵۱ |
تالار مولوی |
جمیله شیخی، آذر فخر، اکبر زنجانپور، محمود هاشمی، علی رامز، غلامرضا طباطبائی |
||
۱۵ دی ۱۳۵۱—۱۵ اسفند ۱۳۵۱ |
سالن «فردوسی» دانشگاه تهران |
عزت الله انتظامی، پرویز صیاد، اسماعیل دادفر، محمد حفاظی، مهدی فخیمزاده، پروین دولتشاهی، فریده صابری، عباس یوسفیانی، محمود شیبانی |
||
۱۳۵۱ |
محمدعلی کشاورز، اسماعیل شنگله، رضا کیانیان، هما روستا |
|||
۱۳۵۶ |
جمیله شیخی، محمدعلی کشاورز، قاسم سیف، هما روستا، جمال اجلالی، محمد مطیع، منوچهر فرید، سرور رجائی، آتیلا پسیانی، سروش خلیلی |
|||
۱۳۶۸ |
رضا کیانیان، احمد آقالو، میکائیل شهرستانی، هما روستا، نورالدین استوار، جمال اجلالی، رضا عمرانی، قاسم زارع |
|||
۱۳۷۷ |
سالن اصلی تئاتر شهر |
سعید پورصمیمی، آزیتا حاجیان، سهراب سلیمی، حسن پورشیرازی، آرمان امید، جمال اجلالی |
||
۱۳۷۸ |
رضا کیانیان، احمد ساعتچیان، هما روستا |
|||
۱۴ دی ۱۳۸۶—۲۴ اسفند ۱۳۸۶ |
گوهر خیراندیش، پیام دهکردی، علی رامز، فرخ نعمتی، احمد ساعتچیان، میرطاهر مظلومی، هوشنگ قوانلو |
سمندریان بههیچوجه با اجرای نمایشنامههای ایرانی موافق نبود و به باور او «هر نوع تلاش برای به صحنه بردن نمایشنامهای ایرانی، یکسر بیهوده بود.»